1. اخلاق شهروندی مناسباتی پچیده با مسئله ترافیک و رانندگی در شهر تهران پیدا کردهاست، چرا که فرهنگ رانندگی به نمودی برجسته از رفتار شهروندی بدل شدهاست. شهر تهران پراست از آدمهائی که از عدم رعایت قوانین رانندگی در بین دیگران انتقاد میکنند در عین حال خود هماره یا گاهی خلاف رویه های قانونی عمل میکنند. در اینجاست که میبینیم تهران به عنوان شهری تقریبا مدرن گرفتار پدیدهای شدهاست که جامعهشناسان عمدتا با نوعی اخلاق فردگرایانه خودمدارانه از آن یاد میکنند. اگوئیسم و خودمداری را در همین عبور مرور در خیابان میتوان به وضوح دید. میدانیم که در اخلاق شهروندی فردگرائی وجود دارد اما فردگرائی در چارچوب قانون و منافع جمعی معنا دارد ،اما متاسفانه در شهر تهران فردگرائی خودخواهانه و خودمحور حاکم است . بنابراین ترافیک فینفسه ، مسئله نیست بلکه مسئله اصلی خودخواهی و فردگرائی است که در تمام ابعاد زندگی اجتماعی ما موجود است. نکتهای که باید بر آن تاکید کنم این است که مسئله ترافیک اگرچه با اخلاق شهروندی پیوند دارد اما به این معنا نیست که فقدان شکل گیری اخلاق شهروندی را صرفا نتیجه اهمال مردم بدانیم.
2. ترافیک امروزه روح خود را برشهر حاکم کردهاست. بی نظمی در رانندگی یا اخلاق در رانندگی را در تهران میتوان از زوایای مختلف بررسی کرد. یکی نگاه فردی و روانشناختی به موضوع است که به آدمهایی که رانندگی می کنند متمرکز می شود. مثلا اینکه آیا آدمها آگاهی کافی دارند یا آموزش لازم را دیدهاند یا غیره. اما نگاهی دیگر،نگاه مدیریت شهری است. اگر به لحاظ ساختاری و مدیریت شهری به تهران نگاه کنیم میبینیم که شهر ما اساسأ آدم منظم را هم به آدم بی نظم تبدیل می کند، در شهر ساختاری وجود دارد که آدمهای خاص خودش را تولید میکند . وقتی حجم بالای خودرو در خیابان وجود دارد،آستانه تحریک عصبی افراد را پائین می آورد و نگرانی برای دیر رسیدن به مقصد برای افراد ایجاد می شود و افراد ناخودآگاه مضطرب و در تلاش و تکاپو برای زودتر رسیدن خواهند بود .حال آنکه اگر این افراد بدانند که به موقع به مقصدشان خواهند رسید آرام و بدون نیاز به سرعت در حرکت خود در مسیرشان خواهند رفت،اما با علم به اینکه مسیر کوتاهی را باید با چراغهای طولانی و توقفهای بلند مدت طی کنند سعی می کنند از ماشینهای دیگر سبقت بگیرند و راه خود را باز کنند نه برای اینکه حقوق دیگران را ضایع کنند بلکه برای اینکه به حق خود دست یابند. در اینجا نوعی کنش عقلانی رخ میدهد. افراد بهترین راه موجود را انتخاب میکنند.
3. مسئله اخلاق شهروندی ارتباط نزدیک با این موضوع دارد که نظام شهری در تهران تا چه اندازه شهروند پرور است. تا چه اندازه تلاش شدهاست به افراد و مردمانی که در تهران زندگی میکنند شخصیت بدهیم. من میخواهم بگویم که مردم کمتردر شهر قدر نمیبینند بلکه غالبا شخصیت و کرامت آنها خدشه دار می شود. کودک بودن شهروندان ما برمیگردد به سیستمی که چنین کودکانی را بار میآورد. یکی از جاهائی که شخصیت مردم ما خدشهدار میشود ایستگاههای اتوبوس یا کنار خیابانهاست. مردمی که ساعتها باید منتظر بایستند، یا در داخل اتوبوس و مترو به نحو عجیبی قرار گیرند نباید از آنها نتظار داشت آرام و با شخصیت باشند. فضاهای شهری ما به گونهای است که شخصیتهای پرخاشگر، خودخواه و عصبی پرورش میدهد. بنابراین ساختار شهری، فضاهای شهری و امکانات شهری نقش زیادی در فرایند شهروندی دارند. اما این مشکل بهظاهر بزرگ راه حلهای آسان اما پرهزینه دارد و آنهم استفاده مردم از حمل و نقل عمومی در سطح شهر است. تهران از ماشین اشباع شدهاست جدای از هوس راندن اتومبیل و مصرف نمایشی آن، اتومبیل در تهران یک ضرورت است برای کسی که از نعمت ماشین برخوردار است این نکته مبرهن است که عدم استفاده از ماشین شخصی به معنای ساعتها معطلی و لطمه دیدن شخصیت فردی است. جدای از این مسئله تهرانیها، شخصیتی خانوادهگرا دارند بهگونهای که ماشین را به عنوان ابزاری برای آسایش خانواده درنظر میگیرند. تصور کنید شما یکبار در زیر آفتاب یا باران و زیر لگدهای دیگر مسافرین همراه با خانواده تجربه تلخی داشته باشید، تجربهای که بسیاری از شهروندان از نعمت آن برخوردار بودهاند. اولین چیزی که به ذهن شما میآید خرید یک دستگاه اتومبیل است. من برخلاف این تفسیر که هجوم مردم به خرید اتومبیل را با مصرف نمایشی تحلیل میکنند، معتقدم که اتومبیل شخصی برای شهری که فاقد وسیله حمل و نقل عمومی مطمئن، سالم و درخور شهروندان است، یک ضرورت است. ما در وضعیت فعلی حمل و نقل عمومی بسامانی مناسبی نداریم . در سطح شهر تاکسیها بسیار کم هستند و اغلب به صورت دربستی مسافر سوار می کنند ، اتوبوس هم تعداد محدود، مسیرهای محدود مشخصی دارد و برای به سوار شدن باید مدتها در خیابان بماند. اما مترو هم مسیرهای محدودی را پوشش می دهد . این تمام امکان انتقالهای ما از یگان حمل نقل عمومی در سطح شهر است که هیچیک نمی تواند انتخاب مناسبی باشد.
4. ترافیک تبدیل به پدیدهای کنترل ناپذیرشدهاست. سالهاست که ما با ترافیک سرمیکنیم و اکنون گویا به پدیدهای عادی در زندگی شهری تهران بدل شدهاست. مردم ما تنها استعدادهای خود را بکار میبندند که در میان شلوغی راه خود را بگشایند. بنابراین ترافیک عینیتی یافته است که جامعه شناسان با پدیده شیء وارگی از آن یاد میکنند. موجودیتی فراتر از اختیار ما که گاهی ساعتها زمان ما را به خود اختصاص میدهد. هویتی غول آسا که گویا ما را گریزی از همزیستی با آن نیست