سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و ابو جحیفه گوید از امیر المؤمنین ( ع ) شنیدم که مى‏گفت : ] نخست درجه از جهاد که از آن باز مى‏مانید ، جهاد با دستهاتان بود ، پس جهاد با زبان ، سپس جهاد با دلهاتان ، و آن که به دل کار نیکى را نستاید و کار زشت او را ناخوش نیاید ، طبیعتش دگرگون شود چنانکه پستى وى بلند شود و بلندیش سرنگون زشتیهایش آشکار و نیکوییهایش ناپدیدار . [نهج البلاغه]
بی عنوان - دانش نامه
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 334629
بازدید امروز : 211
بازدید دیروز : 3
........... درباره خودم ...........
بی عنوان - دانش نامه
........... لوگوی خودم ...........
بی عنوان - دانش نامه
........ پیوندهای روزانه........
صدام [141]
[آرشیو(1)]


............. بایگانی.............
جک
مطالب پزشکی
کوروش
ورزش ایران باستان
چشمه
عکس
خیام
عربستان
دخانیات
خلاصه ی از تاریخ ایران
دانلود سریال های باغ مظفر
پیکاسو
Age of Mytholog کد های تقلب
زندگی نامه پل سزار
درباره ی صیف الله
طبیعت تاوان
لیزر
کوه اورست
تاریخ چیست
خواص ماهی
خواص سویا
مکانیک
بی اشتهایی
حمله ی نظامی به ایران
قانون پاپکر
فیبر نوری
انرژی هسته ای
مایعات و شیمی درمانی
اهرام ثلاثه
قد انسان
اندازه گیری شعاعزمین
تغذیه ی درست
قیامت
بیماری سارس
ابوبکر
نفت
امواج مغناطیسی
بی عنوان
معنی سوره ی قیامت
معنی سوره ی ال عمران و فاتحه
داستان
داونچی
الکترون
نور
از سیر تاپیاز صدام
جنگ و مرگ
تندرستی و ازادی
علوم کامپیوتر
کسب در امد ازاینترنت
دانلود جدید ترین نرمافزار ها ی موبایل
کد تقلب GTA5
تاریخ باستان
کاربرد نظر سنجی در اینترنت
فلیور و هدایت
فضای شهر ما و ذهن ما
شب قدر
باختین وزندگی روز مره
ترافیک و شهری بی انظباط
بنیامین وزندگی روز مره
فرو پاشی خانواده
سنت انسان ها
زغال سنگ
دانستنی های مفید
سکوت انسان ها
الکترونیک
برق
کتاب اسطوره شناسی سیاسی
یک نظر علمی درباره ی فرهنگ
کتاب جامعه ی مدنی جوان
کتاب خط قرمز
مشکلات پسته کاران حل خواهد شد
کتاب قرن روشن فکران
کتاب زندگانی تولستی
کتاب خاطرات جوانی
کتاب هنر و تاریخ
کتاب در امدی بر انسان شناسی
موفقیت کاشت مستقیم برنج در گلستان
کتاب قوم شناسی سیاسی
کتاب محکومان
کتاب علوم انسانی
کتاب امپراطوری نشانه ها
از فرهگ تا توسعه
کتاب خشونت سیاسی
ایران بیش از 33 نژاد بز وگوسفند دارد
کتاب تاریخ اندیشه ونظریات انسان
کتاب انسان شناسی شهری
کتاب نظم جهانی
مکانیزاسیون
زمستان 1385

.......جستجوی در وبلاگ .......

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

........... طراح قالب...........


 
  • بی عنوان

  • نویسنده : محمد:: 85/10/24:: 11:49 عصر

    پرورش دهنده بزرگترین خرگوش این کره خاکی

     
     
     
     

    آخیش

    سرور شعر من سلام چگونه اید خوش می گذره؟

    ببخشیدا بازم شبا میرید کنار پنجره؟

    ستاره ها که در میان شمان میرید نگا کنید؟

    اون ستاره پرنوره رو بازم میرید صدا کنید؟

    کتاب حافظ می ذارید پایین تخت کنارتون؟

    فال می گیرید هنوز واسه مهر و وفای یارتون؟

    از من بیچاره چی شب یه وقتایی یاد می کنید؟

    بازم سر دیوونگی هام داد و فریاد می کنید؟

    حتما خوبید و گرنه به خیال من سر می زدید

    یه سر به این خرابهء بی در و پیکر می زدید

    به سنت قدیمیا واسه شما زدم به چوب

    الهی که همین جوری همیشه باشید خوب خوب

    من چی بگم واسه شما فرقی نداره خبرم

    همون جور عاشق شمام همون جوری در به درم

    به آب و آتیش می زنم تا شبا خوابم ببره

    اما نمی شه فکرتون از این چیزا قوی تره

    این افتخاره واسه من بیدار باشم واسه شما

    فقط یه مشکلی که هست شما کجا و من کجا

    عکستونو با اجازه دادم یه نقاش بکشه

    اون که ازش بر نمی یاد اما نه ای کاش بکشه

    اگه کشید قاب می کنم می ذارمش بالا سرم

    عکس شما رو می ذارم لای گلای دفترم

    راستش می ترسم عکستون بیرون بمونه سوز بیاد

    نقاشی اما بهتره سرما نمی خوره زیاد

    حتما الان می خندید و می گید عجب دیوونه ای

    هر جور که شما بخواید بدون هیچ بهونه ای

    عاقل بودم فایده نداشت گفتم شاید دیوونه شم

    شاید واسه یه بار شده قبول کنید بیاید پیشم

    جسارته شما که نه خیالتونم کافیه!

    این علامت تعجبه پاک نمی شه اضافیه

    پریشبا سوز می اومد پنجره رو بسته بودم

    از دست هر چی آدم تو دنیا هست خسته بودم

    درد دلم شروع شد و عکستون اومد روبروم

    داشتید بهم گوش می دادید این یعنی اوج آرزوم

    عجب شبی اری زد و یه کم گذشت بارون گرفت

    ابر چشام این فرصتو دید و دوباره جون گرفت

    من بودم و عکس شما و یه عالم رویای خیس

    انگار یکی بهم می گفت هر چی می بینی بنویس

    دستای من نتونست حتی مداد نگه داره

    فقط یادم میاد نوشت شما رو خیلی دوست داره

    این جور نگاهم نکنید مگه شما دل ندارید

    خودتونو واسه یه بار شده جای من بذارید

    شما نمی ذارید اگه بذاریدم نمی تونید

    عاشقی که این جوری نیست یه طعمیه نمی دونید

    یه وقتی توهین نباشه اینو نگفته من ردم

    اصلا به قول خودتون یه جوری ام اصلا بدم

    حق با شماس خب بگذریم سرده هوا زمستونه

    کاش کسی روتونو شبا تا صبح بپوشونه

    مراقب چشای ناز و روی ماهتون باشید

    ببخسیدا مراقب طرز نگاهتون باشید

    اگه می شه دیگه شبا نرید کنار پنجره

    لطفا بذارید واسه بعد تا زمستون بگذره

    توقع جوابی نیس هر جور باشید که راحتید

    فکرشو اصلا نکنید که این روزا تو غربتید

    من قول می دم اگه بیاید شما رو اذیت نکنم

    حتی دیگه تو نامه هام با شما صحبت نکنم

    اما حالا دور بودید و باید یه نامه می دادم

    قبول نباید انقدر اونو ادامه می دادم

    فدای اون لحظه ای که نامه رو بازش می کنید

    خوش به حالش اونو دارید نخواسته نازش می کنید

    زمستون یه سال سرد شبی که غم داره هوا

    هیچکی نمی دونه چقد می خوامتون بجز خدا
     
     
     

    یه قصه

    یکی بود ٬ یکی نبود ... اون که بود تو بودی ٬ اون که تو قلب تو نبود من بودم ... یکی داشت ٬ یکی نداشت ... اون که داشت تو بودی ٬ اون که جز تو کسی رو نداشت من بودم ... یکی خواست ٬ یکی نخواست ... اون که خواست تو بودی ٬ اون که نخواست از تو جدا بشه من بودم
     
     
     

    و روز که ثانیه شمار به سرعت دنبالش می دود

    برگ در انتهای زوال می افتد

    میوه در ابتدای کمال

    پس بنگر !

    که چگونه خواهی افتاد

    چون برگی زرد

    یا سیبی سرخ ؟!
     
     
     

    از سهراب

    آسمان آبی تر

     آب آبی تر

    من درایوانم رعنا سر حوض

    رخت می شوید رعنا

    برگ ها می ریزد  

    مادرم صبحی می گفت :‌ موسم دلگیری است  

    من به او گفتم : زندگانی سیبی است ‚ گاز باید زد با پوست  

    زن همسایه در پنجره اش تور می بافد می خواند

     من ودا می خوانم گاهی نیز

     طرح می ریزم سنگی ‚ مرغی ‚ ابری

    آفتابی یکدست

     سارها آمده اند

    تازه لادن ها پیدا شده اند

    من اناری را می کنم دانه به دل می گویم

    خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

    می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم  

    مادرم می خندد

     رعنا هم
     
     

    از نوشته کتبی ابوعلی سینا

    عامه مردم قبول دعوت به امور خیر و عدالت دشوار و خلاف طبع و غریزه آنهاست. لذا ، دعوت اینگونه انسانها جز به قهر و ترس انجام نمی گیرد. به همین خاطر است که انبیاء مجبور بودند که احوال نیکوکاران و بدکاران را در روز بازپسین در قالب بهشت و جهنم بیان کنند. همچنانکه معانی عقلی محض را فرشته می خواندند تا مردم عامی بتوانند در ذهن خود مجسم کنند.
    اگر ثواب و عقاب حقیقی که درکشان از فهم انسان های عادی دوراست ، به طور محسوس مجسم نشده بود، عامه مردم راغب به خیر و متنفر از اعمال بد نمی شدند. بنابراین، حکمت و سیاست شرع اقتضاأ می کرد که وجود معاد و حساب و ثواب و عقاب ، ضروری باشد. زیر سعادت حقیقی و لذت روحانی نزد توده مردم بی معناست و در عقول آنها از عالم روحانی مفهومی وجود ندارد. یقیناً کسانی که مدد الهی و نیروی ازلی و الهام آسمانی بر ایشان نازل شده ، به وساطت رسول و تبلیغ پیغمبر نیازمند نیستند.
     
     

    احمد شاملو

    یه شب مهتاب
    ماه می‌آد تو خواب
    منو می‌بره
    کوچه به کوچه
    باغ انگوری
    باغ آلوچه،
    دره به دره
    صحرا به صحرا،
    اون جا که شبا
    پشت بیشه‌ها
    یه پری می‌آد
    ترسون و لرزون
    پاشو می‌ذاره
    تو آب چشمه
    شونه‌می‌کنه
    موی پریشون...

    یه شب مهتاب
    ماه می‌آد تو خواب
    منو می‌بره
    ته اون دره
    اون‌جا که شبا
    یکه و تنها
    تک‌درخت بید
    شاد و پرامید
    می‌کنه به ناز
    دس‌شو دراز
    که یه ستاره
    بچکه مث
    یه چیکه بارون
    به جای میوه‌ش
    سر یه شاخه‌ش
    بشه آویزون...

    یه شب مهتاب
    ماه می‌آد تو خواب
    منو می‌بره
    از توی زندون
    مث شب‌پره
    با خودش بیرون،
    می‌بره اون‌جا
    که شب سیا
    تا دم سحر
    شهیدای شهر
    با فانوس خون
    جار می‌کشن
    تو خیابونا
    سر میدونا:
    عمو یادگار!
    مرد کینه‌دار!
    مستی یا هش‌یار
    خوابی یا بیدار؟

    *

    مست ایم و هش‌یار،
    شهیدای شهر!
    خواب ایم و بیدار،
    شهیدای شهر!
    آخرش یه شب
    ماه می‌آد بیرون،
    از سر اون کوه
    بالای دره
    روی این میدون
    رد می‌شه خندون...

    یه شب ماه می‌آد
    یه شب ماه می‌آد
     
     

    به نقل از بی بی سی

    برخی مشترکان تلفن همراه و کاربران اینترنت در ایران، در روزهای اخیر پیام هایی دریافت کرده اند که آنها را دعوت به خاموش کردن موبایل هایشان در روز چهارشنبه 20 دی ماه، در اعتراض به "افزایش نرخ مکالمات تلفن های همراه" کرده است. این درحالی است که عملا خبری مبنی بر افزایش نرخ از سوی مراجع رسمی اعلام نشده است.

    از هفته گذشته، پیام هایی با عنوان: "اعتصاب سراسری، در اعتراض به نرخ بالای مکالمات تلفن همراه، 20 دی همه موبایلها را خاموش میکنیم (این کار خسارت سنگینی را متوجه مخابرات می کند) این اعتصاب در برخی نشریات درج شده است، به همه بفرستید." برای کاربران پیام برهای اینترنتی و یا از طریق پیام های کوتاه برای مشترکان موبایل ارسال شده است.

    در حالی که برخی گزارش ها از تهران، حاکی است که برخی از مشترکان تلفن همراه به این دعوت پیوسته اند، یک خبرنگار حوزه فن آوری های ارتباطات به سایت فارسی بی بی سی گفت که اساسا افزایش نرخ مکالمه تلفن های همراه توسط مخابرات صحت نداشته و این گونه شایعات هر چند گاه شنیده می شود.

    نظرات شما ()